عزیز مادر

مامان جان..پسر خوبم..دوست دارم برات بنویسم..فقط برای تو عزیزم.روزهای خیلی خوبی هستند این روزها و بهتر هم در راهند به امید خدا.

پویان جان..واقعا نمی دونم بعد از اومدن تو چه اتفاقی تو زندگیم میفته..ولی میدونم که یه نقطه عطفه..شاید دیگه قبل از به دنیا اومدنت رو یادم نیاد..درست مثل ازدواج ، بعضی وقت ها حس میکنی زندگیت از همونجا شروع شده.

عزیز دلم..خیلی دوست دارم که یه مادر خوب برات باشم..چیزی که آرزوشو دارم..خدا همه نعمت هاش رو با دادن تو به ما تموم کرد..ازش میخوام که این لطف رو در حق ما بکنه که پدر و مادر خوبی برای تو باشیم عزیزکم..

فرزند..کودک..خدا..نعمت..رحمت

همه این کلمات با هم یک دفعه روی سرت خراب می شود..این که واقعا چه اتفاقی دارد می افتد؟! تو داری مادر می شوی؟!!واقعا داری مادر می شوی..

پسر خوبم..پویان عزیزم..عاشقانه ذوستت دارم..چند ماهی مانده که روی ماهت را ببینم..و این چند ماه قطعا در زندگی من چیزی بیش از زندگی است..ورای تمام کلماتی که می شناسم..حس غریبی است این روزها..خیلی غریب.

دوباره این جا را شروع می کنم و قطعا تنها انگیزه من برای دوباره نوشتن تو هستی پسرم.