24 خرداد 1392

 

خیلی وقت بود که بی خیال همه چیز شده بودم..خیلی وقت بود که ایمان آورده بودم به این شعر سهراب که:من قطاری دیدم که سیاست می برد  و چه خالی می رفت و این که جای مردان سیاست بنشانیم درخت تا هوا تازه شود...

ولی الان درست یک هفته اس که ولوله به جانم افتاده...باز هم دوباره...همان حس ها و همان حرفها..کار ی از دستم بر نمیاید..تصمیم گیری برایم سخت است..به شوخی و جدی به دوستانم گفته ام که با حافظ مشورت می کنم برای رای دادن..و انگار هم که مطمئن تر از او نیست برای مشورت..تفال می زنم:دارای جهان نصرت دین خسرو کامل...یحیی بی مظفر ملک عالم عادل........دور فلکی یکسره بر منهج عدل است..خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل

تصمیم می گیرم که آرزو و امید را بر خودم حرام نکنم...

 امروز رای می دهم و از ته دل سربلندی ایرانم ر ا آرزو می کنم..

خانه ابدیت همیشه سبز...

چند روز پیش ، سریال "خانه سبز" رو از آرشیو شرکت گرفتم ...... لذت بی نظیری داره نگاه کردن این سریال بعد از تقریبا 15 سال...بازی عالی و گرم "خسرو شکیبایی"..دیالوگهای ماندگار این سریال...مفاهیمی که نویسنده خوبش سعی داره با صحنه های طنز به مخاطب القا کنه...

ولی از همه این حرفا گذشته، واقعا به حق باید گفت که این سریال بدون بازی "شکیبایی"نمی تونست به یه سریال ماندگار تبدیل بشه..کسانی که من رو می شناسند می دونند که خسرو شکیبایی تو اکثر سالهای دوران نوجوانی برای من یک سوپراستار بوده..من هم مثل خیلی از طرفدارهای پر و پاقرصش خیلی دوستش داشتم و البته هنوزم دارم!ومعتقدم که دیگه هیچ کس نمی تونه جای اون رو پر کنه و هیچکس نمی تونه جای اون باشه..و افسوس که چه زود رفت..و صد افسوس که ما مثل خیلی های دیگه قدرش رو ندونستیم...

 مرسی مرد مهربان و دوست داشتنی و هنرمند بی بدیل..ممنونم که این قدر خوب و صمیمی بودی..سپاسگزارم به خاطر همه تلاشهایی که برای انتشار انرژی مثبت به مخاطب هات انجام می دادی.. برای روح بزرگت دعا می کنم .....همیشه سبز باشه و آروم!

خانه

خانه جدیدمان را واقعا دوست دارم.شاید به خاطراین که برای خودمان است و حس مالکیتمان قوی تر است..نمی دانم... همه جای این خانه حس خوبی دارم..آشپزخانه..اتاق خواب..پشت میز ناهارخوری..شاید خنده دار باشد..ولی "هادی " را در این خانه بیشتر از خانه های قبل دوست دارم...سپاسگزارم خدای خوبم بابت این سقف بلند..با امید به این که در این خانه عشقمان روز به روز بیشتر و شادیمان افزونتر باشد..آمین.

قدرت هماهنگی درونی

تقریبا یک سالی است که یک سری تغییرات درونی را شروع کرده ام و از این بابت بسیار خوشحال و شاکرم.فهمیدم که تغییر سخت ولی امکان پذیر است.فهمیدم که انسان واقعا می تواند اشرف مخلوقات باشد..فقط کافی است که موقعش فرا برسد و بخواهد..البته این رسیدن موقع هم با خود انسان است..اگر در جستجویش باشد موقعش هم فرا خواهد رسید.استارت این تغییر از کلاسهای یک موسسه شروع شد که نازنین دوستم "مینا "باعث و بانی شرکت من در این کلاس شد..البته قبل از این کلاس هم من به دنبال تغییر بودم..همیشه احساس می کردم که مشکلی وجود دارد ولی نمیدانستم در کجا..این ها را می نویسم که بعد ها بخوانم و باز هم لذت ببرم از زندگی خودم و قدرت اراده ام..این ها را فقط برای خودم می نویسم..

این روند تغییر باعث ایجاد یک نظم ذهنی برای من شده که واقعا خوشحالم  از داشتنش..دیگر نگران انجام دادن کارها نیستم..تقریبا بابت هیچ چیزی استرس ندارم..می دانم که هر کاری را چطور و چگونه باید انجام دهم..حتی در امور خیلی جزئی..مثل کارهای خانه..آشپزی..دیگر از انچام کارهای خانه خسته نمی شوم..برعکس لذت می برم..خیلی بیشتر از قبل "زندگی" را دوست دارم...

ایران

 

چند روز پیش کتاب "استاد عشق" رو از یک همکار خوب گرفتم که بخونم..این کتاب درباره زندگی پرفسور حسابی دانشمند صاحب نام ایرانه..زندگی ایشون...دوران کودکی سختشون و تلاشهایی که برای رسیدن به اهدافشون کردن بسیار جالب و تامل برانگیزه..یه قسمت از کتاب می پردازه به دورانی که آقای دکتر حسابی برای نظریه ای که زیر نظر انیشتین دارن روش کار می کنند..در یک آزمایشگاه بسیار مجهز و با امکانات زیاد مشغول به کار هستند..و یک روز با راه رفتن بر روی سنگریزه های محل زندگیشون به یاد خانه دوران کودکی خود می افتند و تصمیم میگیرند که به ایران برگردند و به میهن خود و فرزندان میهن خدمت کنند..بماندکه تا سه ماه اول تقریبا بیکار می مونند و کاری پیدا نمی کنند!و بعد هم کم کم و با تلاش زیاد اهداف حودشون رو به ثمر می رسونند..خوندن این کتاب حس خیلی خوبی رو به انسان منتقل می کنه..تلاش..اراده..انسانیت..خانواده دوستی و خلاصه همه ویژگیهای خوب رو می تونیم عینا در زندگی ایشون مشاهده کنیم و ازش درس بگیریم... ولی از طرفی یک نگاه که به اطراف می کنی و می بینی رفتن و مهاجرت(آن هم به هر شکل و هر طریقی) به یک هدف غایی و اصلی جوانان ایران تبدیل شده افسوس می خوری که حیف از تلاشهای امثال حسابی که شاید این روزهای ایران رو هیچ وقت پیش بینی نمی کردند...